loading...

اندرونیات

..........................

بازدید : 339
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 3:37

دانشگاه ما چسبیده بود به اتاق من تو ساختمون! رفتم خونه، داداش کوچیکم با یه حسرت و افسوسی گفت: شهین رو یادت میاد؟ گفتم همونی که بیست سال پیش همسایمون بودن؟ گفت آره، تو تلگرام دیدم تاریخ ازدواجشو ست کرده با تاریخ تولدش که هزینه‌ها بیاد پایین! گفتم خو؟ گفت همین امروز عروسیش بوده، تصادف کردن، مردن. تاریخ تولد، ازدواج و وفاتش با هم ست شده. داشتم فاز غم ور میداشتم و اظهار تاسف وجودمو میگرفت که یه آن حس کردم من اصلا داداش کوچیکتر نداشتم که. این داداش بزرگترم بوده که من فکر کردم کوچیکتره! بعدشم دانشگاهم از اتاقم دویست کیلومتر فاصله داره. ضمنا شهین نداشتیم که، یه دونه shahin داشتیم که شاهین بود نه شهین! از همه اینها عجیب تر کی اصلن تو این دوره زمونه میتونه ازدواج کنه ؟! چرا من باور کردم؟!

عاقبت من و پگاه؛ اشتباه پشت اشتباه ( احسان خواجه امیری)
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی